سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اساس دانش، قدرت تشخیص اخلاقی و نمایاندن پسندیده آن و ریشه کن کردن ناپسند آن است . [امام علی علیه السلام]
همسر یابی و ازدواج موقت اسلامی

علل  ازدواجهای  پیامبر


مقدمه

یکی از اعتراضاتی که به پیامبر اسلام شده است موضوع تعدد زن های آن حضرت است. خلاصه اعتراض این است که زیاد زن گرفتن نشانه تسلیم بودن در مقابل شهوت است و پیامبر اسلام خود به چهار زنی که برای پیروان خود حلال کرده بود اکتفا نکرد و بیش از چهار زن را برای خود برگزید.

پاسخ به این اعتراض این است که این بحث نیازمند یک بررسی و تحلیل گسترده پیرامون آیاتی است که درباره ازدواج حضرت سخن گفته اند ولی برای آشنا شدن بیشتر با پاسخ صحیح این اعتراض باید نکاتی را یادآور شد.

1. اصولاً تعدد همسران پیامبر مربوط به افراط و زیاده روی حضرت در زن دوستی نبوده است بلکه ازدواج های آن حضرت مربوط به جهاتی است که با تحلیل هر کدام از ازدواج های وی روشن می شود.

یادآوری این موضوع برای دریافت پاسخ صحیح ضروری است که نخستین زنی که پیامبر گرفت
خدیجه بود. ازدواج پیامبر با خدیجه به دوران 25 سالگی پیامبر یعنی 15 سال پیش از بعثت برمی گردد. در آن دوران حضرت با خدیجه که 40 سال داشت ازدواج کرد.
وی زن بیوه ای بود که قبلاً دو شوهر کرده بود نخستین شوهر او مردی به نام (عتیق بن عائذ مخزومی) بود که از او فرزندی به نام «جاریه» داشت و شوهر دومش (ابوهاله بن منذر اسدی) بود که از او هم فرزندی به نام «هند» داشت. پیامبر اکرم بیش از بیست سال و بدون این که زن دیگری بگیرد با خدیجه زندگی کرد و دو سوم عمر پس از ازدواج خود را فقط با او به سر برد.

2. پیامبر اسلام بعد از خدیجه با زنانی ازدواج کرد که عده ای از آنها دوشیزه و بعضی بیوه بودند. در میان زنان حضرت جوان و پیر هر دو دیده می شد و این آزادی در ازدواج هم بیش از ده سال دوام نداشت و پس از آن بوسیله آیه 52 از سوره احزاب ازدواج جدید بر آن حضرت حرام شد.


3. از آنجا که برنامه ازدواج حضرت در آغاز زندگی با خدیجه شروع شد که 15 سال از پیامبر بزرگ تر بوده و دوشیزه هم نبوده است و هم چنین در پایان زندگی که ازدواج بر او حرام شد می توان به روشنی فهمید که داستان تعدد همسران پیامبر را نمی توان حمل بر زن دوستی و شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن کرد.


4. معمولاً کسانی که عشق فراوانی به زن داشته و تمایل زیادی نسبت به آن ابراز می دارند. چنین افرادی عاشق زیبایی و زینت نیز هستند و شیفته ناز و کرشمه می باشند. علاقه چنین افرادی بیشتر به زن جوان و زیبا چهره ای است که در بهار زندگی باشد در صورتی که هیچ یک از این خصوصیات در قیافه روحی پیامبر اسلام نمودار نیست.


5. پیامبر اکرم در ازدواج های خود به هیچ یک از این امور مقید نبود. از همین رو در تاریخ زندگی او می بینیم که بعد از ازدواج با دوشیزه، با بیوه هم ازدواج کرده است و نیز پس از ازدواج با زنی جوان، با پیره زنی از کار افتاده نیز ازدواج کرده است.


6. تنها دوشیزه ای که پیامبر خدا با او ازدواج کرده است
عایشه است پیامبر او را در مکه بعد از مرگ حضرت خدیجه عقد کرد و پس از هجرت در مدینه با او ازدواج کرد. زنان دیگری که پیامبر پس از مرگ خدیجه با آنها ازدواج کرده تمام بیوه و اغلب دارای سن زیاد بوده اند که عبارتند از: 1ـ سوده 2 ـ زینب بنت خزیمه 3 ـ حفصه دختر عمر 4 ـ ام سلمه 5 ـ زینب دختر حجش 6 ـ جویره 7ـ ((ام حبیبه (رمله دختر ابوسفیان)|ام حبیبه)) 8 ـ صفیه 9 ـ میمونه

7. طبق شهادت تاریخ ازدواج حضرت با ام سلمه که پیرزنی بیش نبوده و هم چنین با زینب دختر جحش که پنجاه سال داشت، پس از ازدواج با عایشه و ام حبیبه جوان و زیبا بوده است.


8. پیامبر اکرم صریحاً زنان خویش را از هر زینت و تجملی نهی می کرد و آنها را بین طلاق و زهد در دنیا و ترک زینت و تجمل مخیر می ساخت، چنانچه در آیه 29 سوره احزاب این واقعیت منعکس شده است و روشن است که اصولاً روحیه انزجار از زینت و تحمل نمی تواند از خصوصیات روحی مرد حریصی باشد که تنها به آمیزش با زنان و ارتباط با آنان می اندیشد و جزء دوستی آنان فکر و برنامه ای ندارد.


علل ازدواج های پیامبر اسلام

با توجه به نکات مطرح شده، هر پژوهشگر منصفی چاره ای ندارد جزء این که ازدواج های متعددی که حضرت در اواسط عمر خود داشته است بر مبنایی غیر از شهوت و میل به خوش گذرانی توجیه کند. بر این اساس علل ازدواج های پیامبر را می توان در این محورها بررسی کرد.

1. پاره ای از ازدواج های پیامبر صرفاً برای کسب قدرت بوده و می خواسته تا از راه وصلت، قبیله و عشیره خود را گسترش داده و از آن به نفع تبلیغ دین خدا و آئین اسلام بهره بگیرد.


2. بعضی از ازدواج های آن حضرت فقط برای این بوده که دلی را به دست آورد و دلجوئی از طرف کرده باشد و می خواسته که تا در پرتو ازدواج از برخی از خطرات احتمالی محفوظ بماند.


3. در برخی از ازدواج های حضرت قصدش این بوده که صرفاً زنی را از بدبختی و فلاکت فقر نجات داده و زندگی او را تأمین کند و می خواسته تا با این ازدواج پیروان خود را تربیت نموده و فرهنگ نگهداری از فقیران و بیچارگان را در میان آنها رواج و گسترش دهد.


4. در برخی از ازدواج ها حضرت در پی آن بوده تا حکمی از احکام الهی را اجرا نماید و در سایه آن افکار غلط دوره جاهلیت را در هم کوبد چنانکه در ازدواج زینب دختر جحش همین هدف را داشته است زیرا زینب نخست زن
زید بن حارثه بود.
زید که پسر خوانده رسول خدا بود او را طلاق داد. عرب چنین گمان می کرد که زن پسر خوانده بر شخص حرام است همانطور که زن پسر واقعی حرام می باشد پیامبر زینب را بعد از طلاق گرفتن از زید به ازدواج خود در آورد تا با این فکر غلط مبارزه کرده باشد آیه 37 سوره احزاب بیانگر این حقیقت است.


گزارشی کوتاه از زندگی زنان پیامبر اسلام


سوده : حدود یکسال پس از وفات خدیجه، پیامبر سوده دختر زمعه را به ازدواج خود در آورد. پیامبر در مکه سه زن گرفت خدیجه، عایشه، و سوده با بقیه زن ها در مدینه و پس از هجرت ازدواج کرد.
شوهر سوده در مراجعت از دومین هجرت حبشه از دنیا رفت. سوده زن باایمانی بود که با شوهرش به حبشه رفت و عنوان پر افتخار مهاجر را داشت. در آن هنگام که شوهرش را از دست داده بود اگر به سوی خانواده خود که هنوز کافر بودند بازمی گشت بدون تردید مورد اذیت و آزار و چه بسا کشته شدن قرار می گرفت و او را مجبور به بازگشت به کفر می کردند. پیامبر با او ازدواج کرد تا از هر گونه اذیت و آزار محفوظ بماند.

زینب دختز خزیمه : پیامبر اکرم وی را پس از شهادت شوهرش عبدالله بن جحش در جنگ احد به ازدواج خود در آورد. زینب در زمان جاهلیت از زنان بزرگوار و بافضیلت بود. او را «ام المساکین» (مادر بیچارگان) می گفتند زیرا به فقرا و مساکین نیکی و مهربانی زیاد می نمود. پیامبر با او ازدواج کرد تا آبرو و موقعیتش هم چنان محفوظ بماند.

ام سلمه : نام اصلی اش هند است پیش از آنکه همسر پیامبر شود در خانه عبدالله ابوسلمه پسر عمه و برادر رضاعی پیامبر بود. عبدالله (ابوسلمه) نخستین کسی است که به حبشه هجرت کرد. ام سلمه دختر ابوامیه، « حذیفه بن مغیره » است و پس از حضرت خدیجه کبری با فضیلت ترین زنان پیامبر محسوب می شود. وی زنی بافضیلت و متدین بوده است پس از شهات شوهرش در جنگ احد سن او زیاد بود و عهده دار سرپرستی یتیمانی بود که از شوهر به یادگار مانده بودند. در چنین شرایطی پیامبر با او ازدواج کرد.

صفیه : دختر حی بن اخطب رئیس قبیله بنی نضیر از قبایل یهودی است. پدر و شوهرش در جنگ خیبر کشته شدند و خودش نیز جزء اسیران جنگ خیبر بود. حضرت او را برای خویش برگزید و آزادش کرد و سپس با او ازدواج کرد حضرت با این ازدواج هم او را از ذلت و خواری رهایی بخشید و هم با این ازدواج خویشاوندی سببی با بنی اسرائیل (یهودیان) پیدا کرد.
پیامبر با صفیه در سال 7 هجری پس از جنگ خیبر ازدواج کرد صفیه قبلاً دو شوهر کرده بود به نام های سلام بن مسلم و کنانه بن ربیع

جویریه ـ پس از
جنگ بنی المصطلق پیامبر با جویریه که اسمش بره و دختر حارث رئیس قبیله بنی المصطلق بود ازدواج کرد. مسلمانان در حادثه بنی المصطلق زن و بچه دویست خانواده را به اسارت گرفته بودند پیامبر از میان آنها جویریه را به ازدواج خود در آورد پس از این تصمیم پیامبر، تمام مسلمانان اسیران را به عنوان اینکه از اقوام پیامبر شده اند آزاد کردند. آزادی اسیران تأثیر خوبی در افراد قبیله داشت و تمام آنها متوجه پیامبر شدند و اسلام آوردند.

میمونه : نام او بره است او دختر حارث هلالیه بود. میمونه پس از وفات دومین شوهرش (ابورهم بن عبدالعزی) خود را به پیامبر هبه کرد پیامبر او را آزاد کرد و به عقد خویش در آورد.

ام حبیبه : نامش رمله است ای دختر ابوسفیان است او قبلاً زن عبدالله بن جحش بود. که در دومین هجرت به حبشه همراه شوهرش بود. شوهرش در حبشه مسیحی شد ولی رمله نسبت به اسلام وفادار ماند. ابوسفیان پدر رمله از مخالفان سرسخت اسلام و پیامبر و همیشه مشغول دسته بندی و توطئه علیه اسلام بود. پیامبر ام حبیبه را به ازدواج خود در آورد و او را در پناه خویش حفظ فرمود.

حفصه : دختر عمر یکی از زنهای پیامبر خدا است. پس از آنکه شوهرش خنیس بن حذافه در جنگ بدر کشته شد پیامبر با او ازدواج کرد.

جمع بندی

با توجه به آنچه گذشت و با توجه به این که حضرت مردی زاهد و دور از تجمل بود و زنان خود را نیز به زهد و کناره گیری از تجمل امر می کرد، تردیدی باقی نمی ماند در این که اصولاً ازدواج های پیامبر (مانند ازدواج های دیگران که معمولاً برای ارضاع غریزه جنسی است) نبوده است، و نیز باید توجه کرد که اصولا روش پیامبر در برخورد با زنها روی اصل ادب و احترام بوده است به طور کلی حقوق زن که در دوره تاریک جاهلیت دستخوش هوس رانی مردم قرار گرفته و نابود شده بود به دست پیامبر زنده شد و زن که در طی قرون و اعصار گذشته موقعیت واقعی خود را در اجتماع بشری از دست داده بود به مقام خویش نائل گردید.
روش پیامبر بر اساس رعایت عدالت میان زنان و حسن معاشرت با آنان بوده است و دقت به اجرای عدالت در ارتباط با آنها مخصوص به آن حضرت بوده است چنانچه جواز ازدواج با بیش از چهار زن از احکام اختصاصی آن حضرت بوده و پیروان خود را از آن نهی کرده است.

منابع

  • تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 16، ص 323 به بعد
  • تفسیر نمونه، ج 17، ص 376 تا 390
  • معنویت تشیع، علامه طباطبایی
  • لغت نامه دهخدا، ج 22، حفصه.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یاسر سعادتی 89/8/11:: 7:56 عصر     |     ثبت نام

دلایل ازدواج های متعدد پیامبر اسلام (ص)


در آغاز بیان دو نکته ضروری است.
اوّل: نگاهی کوتاه به فرهنگ ازدواج در جزیره العرب در زمان پیامبر(ص):
1ـ عرب های جاهلی نسبت به دختر،‌ بلکه جنس زن بی علاقه بودند، چون در محیطی که دائم مردم با هم به جنگ و خونریزی مشغول بودند و هر کس هر قدر که می توانست، به دیگران ظلم روا می داشت، خوف داشتند که در جنگ،‌ دختران اسیر شوند و باعث ننگ آن طایفه گردند، نیز به جهت وضع بد اقتصادی و این که دختران به فحشا رو آورند و ... به دختر علاقه ای نداشتند، بلکه دختر داری را ضد ارزش می شمردند و بعضاً به زنده به گور کردن دختران رو می آوردند.
2ـ چون جنگ و خونریزی در آن محیط امری متداول بود، و عرب جاهلی با اندک بهانه ای یک دیگر را می کشتند، حاصل به هم خوردن تعادل جمعیتی بود و نسبت زنان به مردان افزایش چشمگیری پیدا می‌کرد (چون مردان به جنگ اقدام می کردند، نه زنان و کشته‌ها از مردان بود) که گزینة «چند زن داشتن» را برای رهایی از مشکل عدم تعادل جمعیتی پذیرفتند. این مشکل در اکثر نقاط از جمله در ایران هم وجود داشت، لیکن در عربستان بیشتر بود.
3ـ در آن وضع ناگوار اقتصادی، زن گرفتن از یک خانواده و قبیله نوعی کمک به آنان محسوب می شد، به همین جهت مشرکان قریش به دامادهای پیامبر(ص) فشار وارد می کردند که دختران پیامبر(ص) را طلاق دهند تا بر مشکلات پیامبر افزوده شود.
4ـ در محیطی که نا امنی و جنگ و خونریزی آسایش را از همگان ربوده بود، ازدواج از مهم ترین عامل بازدارندة از جنگ به شمار می آمد.
5ـ در آن وضع زن بیوه اگر شوهر نمی کرد، خوشایند نبود، بلکه زشت شمرده می‌شد. به مجرد آن که شوهر می مرد، یا از وی طلاق می گرفت و عدّه وفات یا طلاق سپری می شد، شوهری دیگر گزینش می شد، مانند «اسماء بنت عمیس» که اوّل همسر جعفر بن ابی طالب شد، بعد از شهادتش به عقد ابوبکر در آمد و بعد از درگذشت ابوبکر همسر امام علی(ع) شد. این شیوه در آن فرهنگ متداول بود.
نکتة دوم: نگاهی گذرا به ازدواج پیامبر(ص).
1ـ پیامبر(ص) در 25 سالگی با حضرت خدیجه که چهل سالش بود و قبلاً یک یا دوبار شوهر کرده بود و با مرگ شوهر بیوه شده بود، ازدواج نمود، و به مدت بیست و پنج یا بیست و هشت سال با وی زندگی کرد و همسر دیگری نگرفت.
2ـ همة‌ همسران پیامبر(جز عایشه) بیوه بودند. آنان پیش از آن که به همسری پیامبر(ص) در آیند، یک یا دوبار شوهر نموده بودند و بعد از درگذشت و یا شهادت شوهر و انقضای عدّه به عقد پیامبر(ص) در آمدند.
3ـ عمدة‌ ازدواج های پیامبر(ص) در شرایط سخت و دشوار جنگی صورت گرفته بود، مانند شکست مسلمانان در جنگ اُحد که وضع مسلمانان بسیار ناراحت کننده بود.
4ـ پیامبر(ص) از قبایل مهم عرب مانند تیم، عدی، بنی امیه، نیز یهودیان مدینه همسر انتخاب کرد، ولی از قبایل انصار زن نگرفت.
دقت در این امور به ما می فهماند که ازدواج های پیامبر نه در پی ارضای خواهش‌های نفسانی، بلکه در جهت اهداف عالی بود که ذیلاً بیان می‌شود.
بی شک پیامبر در ازدواج های متعدد دنبال خوشگذرانی ها نبود، چون:
اوّلاً: اگر چنین بود، می بایست در سنین جوانی به این امر مبادرت می کرد، نه در سنین پیری و آن هم در شرایط سخت و دشوار.
ثانیاً: خوشگذرانی انگیزة آن حضرت بود، می بایست جهت گیری هایش در گزینش همسر، این ادعا را اثبات کند. حضرت دنبال زنان زیبا و جذّاب از جهت امور جنسی و جوانی نبود، حتی به خواستگاری برخی از زنان مانند «ام سلمه» رفت و او تعجب نمود دراین سن و سال که کسی حاضر نمی شود با او ازدواج کند، چرا پیامبر دنبال زنان جوان نمی رود و به خواستگاری او کسی را فرستاده است.
ثالثاً: آنانی که با انگیزة کامیابی جنسی به ازدواج های متعدد رو می آورند،‌ ماهیت زندگی آنان به گونه ای دیگر است. آنان به زرق و برق ظاهری زندگی، لباس و زینت زنان و رفاه و خوشگذرانی رو می آورند؛ درحالی که سیره و زندگی پیامبر اسلام(ص) خلاف این را نشان می‌دهد. پیامبر(ص) در برابر خواست همسران خویش در مورد زرق و برق زندگی، آنان را مخیّر کرد که یا همین ساده زیستی را برگزینند و به عنوان همسر پیامبر باقی بمانند و یا از حضرت طلاق بگیرند و بروند دنبال زرق و برق زندگی.
علامة طباطبایی در این باره می نویسد: داستان تعدّد زوجات پیامبر(ص) را نمی توان بر زن دوستی و شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود، چه آن که برنامه ازدواج آن حضرت در آغاز زندگی که تنها به خدیجه اکتفا نمود و هم چنین در پایان زندگی که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن‌دوستی آن حضرت دارد. (1)
رابعاً: دو تن از زنان پیامبر(ص) کنیز بودند. اگر هدف پیامبر از ازدواج لذت بردن از آنان بود،‌این دو چون که کنیز بودند، بدون ازدواج، پیامبر(ص) می توانست از آنان بهره مند شود. با این تحلیل ازدواج بی فایده بود.
بنابراین اهداف و حکمت های ازدواج پیامبر(ص) را می بایست در اهداف بلند و ارزشی جستجو نمود که مهم ترین آن بدین شرح است:
1ـ هدف سیاسی ـ تبلیغی:
یکی از اهداف ازدواج های پیامبر(ص) هدف سیاسی – تبلیغی بود؛ یعنی با ازدواج موقعیتش در بین قبایل مستحکم گردد و بر نفوذ سیاسی واجتماعیش افزوده شود و از این راه برای رشد و گسترش اسلام استفاده نماید.
حضرت به خاطر دست یابی بر موقعیت های بهتر اجتماعی وسیاسی، در تبلیغ دین خدا و استحکام آن و پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از کارشکنی‌های آنان وحفظ سیاست داخلی وایجاد زمینة مساعد برای مسلمان شدن قبایل عرب، به برخی ازدواج ها رو آورد.
در راستای این اهداف پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبکر از قبیله بزرگِ «تیم»، با حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ «عدی»، با ام‌حبیبه دختر ابوسفیان از قبیلة نامدار بنی‌امیه، ام سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی اسد، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنی‌اسرائیل پیوند زناشویی برقرار نمود. ازدواج مهم ترین پیوند و میثاق اجتماعی است، به ویژه در آن فرهنگ تأثیر بسیاری از خود به جا می گذارد.
در آن محیطی که جنگ و خونریزی و غارتگری رواج داشت، بلکه به تعبیر «ابن‌خلدون» جنگ و خونریزی و غارتگری جزو خصلت ثانوی آنان شده بود،(2) بهترین عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و اُلفت، پیوند زناشویی بود. به همین جهت پیامبر(ص) با قبایل بزرگ قریش، به ویژه با قبایلی که بیش از دیگران با پیامبر(ص) دشمن بودند، مانند بنی امیه و بنی اسرائیل،‌ ازدواج نمود. امّا با قبایل انصار که از سوی آنان هیچ خطری احساس نمی شد و آنان نسبت به پیامبر(ص) دشمنی نداشتند، ازدواج نکرد.
«گیورگیو» نویسندة مسیحی می نویسد: محمد(ص) ام حبیبه را به ازدواج خود در آورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان شود و از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد. در نتیجه پیامبر با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان وسایر دشمنان خونین خود خویشاوند شد و ام‌حبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه شد.(3)
2ـ هدف تربیتی: پیامبر(ص) حمایت از محرومان و واماندگان را جزء آیین نجات بخش خویش قرار داد. قرآن مردم را به حمایت از واماندگان ومحرومان و ایتام فرا می خواند. پیامبر(ص) در مناسبت های مختلف مردم را به این کارخداپسندانه تشویق نمود، و در عمل برای مردان بیچاره و وامانده در کنار مسجد «صفه» را بنا نهاد و حدود هشتاد نفر از آنان را در آن جا سکنی داد.
این حمایت عملی و صفه نشینی مربوط به مردان بود، اما دربارة زنان با توجه به موقعیت آنان، این گونه راه حل برای رهایی آنان از مشکلات پسندیده نبود، بلکه رسول خدا(ص) برای زنان راه حل دیگری را در نظر گرفت. حضرت از فرهنگ مردم و راه حل چند همسر داری که بازتاب شرایط اجتماعی بود، بهره جست و مردان مسلمان را تشویق نمود که زنان بی سرپرست و یتیم دار را به تناسب حالشان، با پیوند زناشویی به خانه های خویش راه بدهند، تا آنان و یتیمانشان از رنج بی سرپرستی و تنهایی و فقر مالی و عقده های روانی رهایی یابند؛ و خود نیز در عمل به این کار تن داد تا مسلمانان در عمل تشویق شوند و در مسیر رفع محرومیت واماندگان قدم بردارند.
پیامبر(ص) با زنان بیوه ازدواج نمود و آنان را به همراه فرزندان یتیمشان به خانة خویش راه داد،‌ تا هم خودش به قدر توان در زدودن مشکلات گام برداشته باشد و هم الگوی خوبی برای مردم در این امر باشد.
3ـ هدف رهایی کنیزان:
اسلام با برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله در جهت آزادی اسیران گام برداشت. رسول خدا(ص) از شیوه های خوب و متعدد برای آزادی اسیران بهره جست که ازدواج از جملة آن‌ها است. جویریه و صفیه کنیز بودند. پیامبر(ص) این دو را آزاد کرد و سپس با آن دو ازدواج نمود، تا بدین وسیله به مسلمانان بیاموزد که می‌شود با کنیز ازدواج نمود. اوّل او را آزاد نمود و سپس شریک زندگی قرار داد. در ازدواج پیامبر با جویریه بسیاری از کنیزان آزاد شدند. توضیح این که: جویریه در غزوه بنی مصطلق اسیر شده بود و در سهم غنیمتی رسول خدا(ص) قرار گرفت. حضرت وی را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج نمود. کار حضرت برای یارانش الگوی خوبی شد و تمامی اسیران غزوه بنی مصطلق که حدود دویست تن بودند،‌ آزاد شدند.
«گیورگیو» دانشمند مسیحی می نویسد: محمد با جویریه ازدواج کرد. یارانش این عمل را نپسندیدند و آن را با تعجب می نگریستند. فردای آن روز کم کم اسیران خود را آزاد کردند، چون که نمی توانستند بپذیرند که بستگان همسر پیامبر(ص) بردة آنان باشند.(4)
4ـ نجات زن و جلوگیری از غلتیدن وی در دامن بستگان مشرک و کافر:
برخی از زنانی که مسلمان شده بودند و به جهت مرگ، شهادت و یا ارتداد شوهر، بی سرپرست می شدند و زندگی بر آنان بسیار مشکل بود و در وضع بسیار اشفته ای به سر می بردند، همانند ام حبیبه، دختر ابوسفیان که همراه شوهرش به حبشه هجرت کرد و در آن جا بی سرپرست شد. نه می توانست در آن جا بماند و نه به مکه نزد پدرش برگردد.
پیامبر(ص) وقتی که از مشکل وی با خبر شد، پیکی برای نجاشی پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا ام حبیبه را به عقد پیامبر در آورد. این ازدواج باعث شد که وی از بی سرپرستی نجات پیدا کند و به دامن بستگان مشرک خویش نغلتد.
5ـ‌ طرد سنت غلط و جاهلی:
در اسلام «پسرخوانده» حکم پسر واقعی را ندارد و زن پسر خوانده بر مرد مَحْرَم نیست. در حالی که در جاهلیت احکام پسر واقعی را بر پسر خوانده سرایت می دادند، از آن جمله زن پسر خوانده بر پدر خوانده محرم بود. اسلام این حکم را باطل نمود.(5) پیامبر(ص) به دستور خدا با «زینب بنت حجش» که همسر مطلقه زیدبن حارثه، پسرخواندة پیامبر بود، ازدواج نمود، تا حکم جاهلی را در عمل باطل کند و مردم پذیرای نقض حکم جاهلی باشند.(6)
اگر این ازدواج صورت نمی گرفت، ممکن بود زیدبن حارثه، یا پسرش اسامه بن زید، بعد از رحلت پیامبر به عنوان پسر و وارث پیامبر مطرح می شد و مسیر امامت و وراثت خاندان پیامبر(ص) دگرگون می شد.
افزون بر این امور ازدواج های پیامبر از اهداف و حکمت های دیگری برخوردار بود که به جهت رعایت اختصار از ذکر آن‌ها خودداری می‌شود.
در پایان به بیان نکته ای دیگر می پردازیم: در اسلام چند همسر گزینی برای مردان محدود است. مرد نمی تواند بیش از چهار همسر دائمی در یک زمان داشته باشد.
قرآن می‌گوید: با رعایت عدالت می‌تواند چهار همسر داشته باشد.(7) تا قبل از نزول این حکم مردان بیش از چهار همسر دائمی داشتند.
همة زنان پیامبر(ص) قبل از نزول این حکم به عقد پیامبر(ص) در آمده بودند. خداوند به پیامبرش دستور داد که از این پس حق نداری با کسی ازدواج نمایی، و حتی اگر همة زنانت را طلاق بدهی، به جای آنان نمی توانی با زنان دیگری ازدواج نمایی.(8)
این حکم از احکام اختصاصی پیامبر(ص) است، همان گونه که وجوب خواندن نماز شب و ... از مختصات پیامبر بود.
پی‌نوشت‌ها :
1 . سید محمد حسین طباطبایی، فرازهایی از اسلام، ص 174.
2 . مقدمه ابن خلدون(ترجمه)، ج 1، ص 286.
3 . محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص 207.
4 . همان، ص 181.
5 . احزاب (33) آیه 4.
6 . همان، آیه 37.
7 . نساء (4) آیه 3.
8 . احزاب (33) آیه‌ 52.
http://www.pasokhgoo.ir/fa/node/5910

گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یاسر سعادتی 89/8/11:: 7:32 عصر     |     ثبت نام
بهر حال اصلاح دومی که اسلام در تعدد زوجات انجام داد این بود که تبعیض‏
را چه در میان زنان و چه در میان فرزندان ملغی ساخت .
از نظر اسلام " سوگلی " بازی بهر صورت و بهر شکلی جایز نیست . علماء
اسلام تقریبا وحدت نظر دارند که تبعیض میان زنان تحت هیچ عنوانی جایز
نیست . فقط بعضی از نحله‏های فقهی اسلامی حق زن را طوری توجیه کرده‏اند که‏
با تبعیض سازگار است . بنظر من نباید تردید کرد که این نظر درست نیست‏
و بر خلاف مفهوم آیه کریمه قرآن است . رسول اکرم صلی الله علیه وآله‏
وسلم جمله‏ای در این باره فرموده است که شیعه و سنی بالاتفاق آن را نقل و
روایت کرده‏اند . فرمود " هر کس دو زن داشته باشد و در میان آنها
بعدالت رفتار نکند ، بیکی از آنها بیشتر از دیگری اظهار تمایل کند ، در
روز قیامت محشور خواهد شد در حالیکه یکطرف بدن خود را بزمین میکشد تا
سرانجام داخل آتش شود " .
عدالت عالیترین فضیلت انسانی است ، شرط عدالت یعنی شرط واجد بودن‏
عالیترین نیروی اخلاقی . با توجه باینکه معمولا احساسات مرد نسبت بهمه‏
زنها یکسان و در یک درجه نیست ، رعایت عدالت و پرهیز از تبعیض میان‏
زنان ، یکی از مشکلترین وظایف بشمار میرود .
همه میدانیم که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در ده سال آخر عمر
خود یعنی در دوره مدینه که دوره جنگهای اسلامی بود و زنان بی سرپرست در
میان مسلمین زیاد بودند زنان متعدد اختیار کرد . اکثریت زنان پیغمبر
بیوه و بزرگسال بودند و غالبا از شوهران سابق خود فرزندانی داشتند . تنها
دوشیزه‏ای که پیغمبر
اکرم با او ازدواج کرد عایشه بود . عایشه بهمین جهت همیشه تفاخر میکرد و
میگفت من تنها زنی هستم که جز پیغمبر شوهر دیگری او را لمس نکرده است‏
.
رسول اکرم منتهای عدالت را درباره همه آنها رعایت میکرد و هیچگونه‏
تبعیضی میان آنها قائل نمیشد . عروه بن زبیر خواهرزاده عایشه است ،
درباره طرز رفتار پیغمبر اکرم با زنان خود از خاله خویش عایشه سؤالاتی‏
کرده است . عایشه گفت : رسم پیغمبر این بود که هیچیک از ما را بر
دیگری ترجیح نمیداد . با همه بعدالت و تساوی کامل رفتار میکرد . کمتر
روزی اتفاق میافتاد که بهمه زنان خود سر نزند و احوالپرسی و تفقد نکند ،
ولی نوبت هر کس بود نسبت به دیگران به احوالپرسی قناعت میکرد و شب‏
را در خانه آنکس بسر میبرد که نوبت او بود . اگر احیانا در وقتی که‏
نوبت زنی بود می‏خواست نزد زن دیگر برود رسما می‏آمد و اجازه میگرفت ،
اگر اجازه داده میشد میرفت و اگر اجازه داده نمیشد نمیرفت . من شخصا
اینطور بودم که هر وقت از من اجازه میخواست نمیدادم .
رسول اکرم حتی در بیماریی که منجر به فوت ایشان شد که توانائی حرکت‏
نداشت عدالت را در کمال دقت اجرا کرد . برای اینکه عدالت و نوبت را
رعایت کرده باشد هر روز بسترش را از اتاقی باتاق دیگر منتقل میکردند ،
تا آنکه یک روز همه را جمع کرد و اجازه خواست در یک اتاق بماند و همه‏
اجازه دادند در خانه عایشه بماند .
علی ابن ابیطالب علیه السلام در اوقاتی که دو زن داشت حتی اگر
می‏خواست وضو بسازد ، در خانه زنی که نوبتش نبود
وضو نمیساخت .
اسلام برای شرط عدالت آن اندازه اهمیت قائل است که حتی اجازه نمی‏دهد
مرد و زن دوم در حین عقد توافق کنند که زن دوم در شرائطی نامساوی با زن‏
اول زندگی کند . یعنی از نظر اسلام رعایت عدالت تکلیفی است که مرد
نمی‏تواند با قرار قبلی با زن ، خود را از زیر بار مسؤولیت آن خارج کند .
مرد و زن هیچکدام حق ندارند چنین شرطی در متن عقد بنمایند . زن دوم کاری‏
که می‏تواند بکند فقط اینست که عملا از حقوق خود صرفنظر کند . اما
نمی‏تواند شرط کند که حقوقی مساوی با زن اول نداشته باشد ، همچنانکه زن‏
اول نیز میتواند کاری کند که قانونا حقی نداشته باشد . از امام باقر
علیه‏السلام سؤال شد آیا مرد میتواند با زن خود شرط کند که فقط روزها هر
وقت بخواهد باو سر بزند ، یا ماهی یکبار یا هفته‏ای یکبار نزد او برود .
یا شرط کند که نفقه بطور کامل و مساوی با زن دیگر باو ندهد و خود آن زن‏
هم از اول این شرطها را بپذیرد ؟ امام فرمود : " خیر ، چنین شرطهائی‏
صحیح نیست ، هر زنی به موجب عقد ازدواج خواه ناخواه حقوق کامل یک زن‏
را پیدا می‏کند . چیزی که هست پس از وقوع ازدواج هر زنی میتواند عملا
برای جلب رضایت شوهر که او را رها نکند یا بعلت دیگری همه یا قسمتی از
حقوق خود را ببخشد " .

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یاسر سعادتی 89/8/4:: 8:52 عصر     |     ثبت نام

عدالت

اصلاح دیگری که اسلام بعمل آورد این بود که عدالت را شرط کرد و اجازه‏
نداد بهیچوجه تبعیضی میان زنان یا میان فرزندان آنها صورت بگیرد . قرآن‏
کریم در کمال صراحت فرمود " « فان خفتم ان لا تعدلوا فواحده »" اگر
بیم دارید که عدالت نکنید ، یعنی اگر بخود اطمینان ندارید که با عدالت‏
رفتار کنید ، پس بیکی اکتفا کنید .
در دنیای قبل از اسلام اصل عدالت بهیچوجه رعایت نمی‏شد ، نه میان خود
زنان و نه میان فرزندان آنها . در مقاله 27 از کریستینسن و دیگران نقل‏
کردیم که در ایران ساسانی رسم تعدد زوجات شایع بود و میان زنان و همچنین‏
میان فرزندان آنها تبعیض قائل می‏شدند یکی یا چند زن ، زنان ممتاز (
پادشاه زن ) خوانده میشدند و از حقوق کامل برخوردار بودند ، سایر زنان‏
بعنوان چاکر زن و غیره
خوانده میشدند و مزایای قانونی کمتری داشتند . فرزندان چاکر زن اگر از
جنس ذکور بودند در خانه پدر بفرزندی پذیرفته می‏شدند و اگر دختر بودند به‏
فرزندی پذیرفته نمیشدند .
اسلام همه این رسوم و عادات را منسوخ کرد ، اجازه نداد که برای یک زن‏
یا فرزندان او امتیازات قانونی کمتری قائل گردند .
ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن ضمن بحث از تعدد زوجات می‏گوید "
بتدریج که ثروت نزدیک فرد بمقدار زیاد جمع میشد و از آن نگرانی پیدا
میکرد که چون ثروتش بقسمتهای زیادی منقسم شود سهم هر یک از فرزندان کم‏
خواهد شد ، این فرد بفکر میافتاد که میان زن اصلی و سوگلی ، و همخوابه‏های‏
خود فرق بگذارد تا میراث تنها نصیب فرزندان زن اصلی شود " .
این جمله میرساند که تبعیض میان زنان و فرزندان آنها در دنیای قدیم‏
امر رائجی بوده است . ولی عجیب اینست که ویل دورانت بعد بسخنان خود
چنین ادامه میدهد :
" تانسل معاصر ، تقریبا زناشوئی در قاره آسیا بدین ترتیب بوده است .
کم کم زن اصلی مقام زن منحصر بفرد را پیدا کرد و زنان دیگر یا محبوبه‏های‏
سری مرد شدند و یا اصلا از میان رفتند " .
ویل دورانت توجه نکرده یا نخواسته توجه کند که چهارده قرن است که در
آسیا در پرتو دین مقدس اسلام رسم تبعیض میان فرزندان منسوخ شده است .
یک زن اصلی و چند محبوبه سری داشتن جزء رسوم اروپائی است نه آسیائی .
این رسم اخیرا از اروپا به آسیا سرایت کرده است .

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یاسر سعادتی 89/8/4:: 8:49 عصر     |     ثبت نام

نقش اسلام در چند همسری

اسلام نه چند همسری را اختراع کرد ، زیرا قرنها پیش از اسلام در جهان‏
وجود داشت ، و نه آنرا نسخ کرد ، زیرا از نظر اسلام برای اجتماع مشکلاتی‏
پیش می‏آید که راه چاره آنها منحصرا بتعدد زوجات است .
ولی اسلام رسم تعدد زوجات را اصلاح کرد .

محدودیت

اول اصلاحی که بعمل آورد این بود که آن را محدود کرد ، قبل از اسلام تعدد
زوجات نامحدود بود ، یک نفر به تنهائی میتوانست صدها زن داشته باشد و
از آنها حرمسرائی بوجود آورد ، ولی اسلام حداکثر برای آن معین کرد ،
بیکنفر اجازه نداد بیش از چهار زن داشته باشد . در حکایات و روایات‏
نام افرادی در صدر اسلام دیده میشود که در حالیکه اسلام آوردند بیش از
چهار زن داشتند و اسلام آنها را مجبور کرد مقدار زائد را رها کنند .
از آن جمله نام مردی بنام غیلان بن اسلمه برده میشود که ده زن داشت و
پیغمبر اکرم او را مجبور کرد که شش تای آنها را رها کند و همچنین مردی‏
بنام نوفل بن معاویه پنج زن داشت . پس از آنکه اسلام اختیار کرد رسول‏
اکرم امر کرد که یکی از آنها را حتما رها کند .
در روایات شیعه وارد شده که یکنفر ایرانی مجوسی در زمان امام صادق‏
اسلام اختیار کرد در حالیکه هفت زن داشت ، از امام صادق سؤال شد تکلیف‏
این مرد که اکنون مسلمان شده با هفت زن چیست ؟
امام فرمود حتما باید سه تای از آنها را رها کند .

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یاسر سعادتی 89/8/4:: 8:47 عصر     |     ثبت نام

مرد امروز و تعدد زوجات

مرد امروز از تعدد زوجات رو گردان است . چرا ؟ آیا بخاطر اینکه‏
می‏خواهد به همسر خود وفادار باشد و به یک زن قناعت کند یا بخاطر اینکه‏
می‏خواهد حس تنوع طلبی خود را از طریق گناه که به حد اشباع وسیله برایش‏
فراهم است ارضاء نماید ؟ امروز گناه جای تعدد زوجات را گرفته است نه‏
وفا . و بهمین دلیل مرد امروز سخت از تعدد زوجات که برای او تعهد و
تکلیف ایجاد میکند متنفر است . مرد دیروز اگر می‏خواست هوسرانی کند راه‏
گناه چندان برای او باز نبود ناچار بود تعدد زوجات را بهانه قرار داده‏
هوسرانی کند . در عین اینکه شانه از زیر بار بسیاری از وظائف خالی میکرد
از انجام بعضی تعهدات مالی و انسانی درباره زنان و فرزندان چاره‏ای‏
نداشت . اما مرد امروز هیچ الزام و اجباری نمی‏بیند که کوچکترین تعهدی در
زمینه هوسرانیهای بی پایان خود بپذیرد . ناچار علیه تعدد زوجات قیام‏
میکند .
مرد امروز تحت عنوان سکرتر ، ماشین نویس و صدها عنوان دیگر کام خود
را از زن میگیرد و بودجه آنرا بصندوق دولت یا شرکت یا مؤسسه‏ای که در آن‏
کار می‏کند تحمیل می‏کند بدون آنکه دیناری از جیب خود بپردازد .
مرد امروز هر چند صباح یکبار معشوقه خود را عوض میکند بدون اینکه‏
احتیاجی به تشریفات مهر و نفقه و طلاق داشته باشد .

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یاسر سعادتی 89/8/4:: 8:46 عصر     |     ثبت نام

شکست اشتراکیت جنسی

همچنانکه علت شکست اشتراکیت جنسی نیز همین است . اشتراکیت جنسی و
از میان رفتن اختصاص از دو طرف ، که نه زن بمرد معینی اختصاص داشته‏
باشد و نه مرد به زن معینی ، همچنانکه اشاره کردیم ، از طرف افلاطون‏
پیشنهاد شد ، منتها در شعاع طبقه حاکمه ، یعنی طبقه حاکمان فیلسوف و
فیلسوفان حاکم بعقیده افلاطون . این پیشنهاد نه تنها مورد پذیرش دیگران‏
واقع نشده بلکه خود
افلاطون نیز از عقیده خود عدول کرد .
در یک قرن اخیر فردریک انگلس پدر دوم کمونیسم نیز این فرضیه را
پیشنهاد و از آن دفاع کرد . اما دنیای کمونیسم آنرا نپذیرفت . میگویند
دولت شوروی در اثر تجربیات تلخ فراوان در اجرای تئوری اشتراکی خانوادگی‏
انگلس در سال 1938 قوانینی بنفع خانواده گذرانید و تک همسری را بعنوان‏
زناشوئی رسمی کمونیستی پذیرفت .
چند زنی برای یک مرد میتوانسته امتیازی شمرده شود ، اما چند شوهری‏
هیچوقت برای زن امتیازی نبوده و نخواهد بود . علت این تفاوت اینست که‏
مرد طالب شخص زن است ، و زن طالب قلب مرد و فداکاریهای او . برای‏
مرد مادامیکه شخص زن را در اختیار دارد اهمیتی ندارد که قلب زن را از
دست بدهد ، از اینرو مرد اهمیتی نمیداده که در چند زنی قلب و عواطف زن‏
را از دست میدهد . ولی برای زن ، قلب و عواطف مرد اصالت دارد . اگر
آن را از دست بدهد همه چیز را از دست داده است .
بعبارت دیگر در امر زناشوئی دو عنصر دخالت دارد : یکی مادی و دیگری‏
معنوی . عنصر مادی زناشوئی جنبه‏های جنسی آن است که در جوانی در منتهای‏
اوج و غلیان است و تدریجا رو به کاهش و آرامش میرود . جنبه معنوی آن‏
عواطف رقیق و صمیمانه‏ایست که میان آنها حکمفرما میشود و احیانا هر چه‏
زمان میگذرد نیرومندتر میگردد . یکی از تفاوتهای زن و مرد اینست که برای‏
زن عنصر دوم بیش از عنصر اول اهمیت دارد بر خلاف مرد ، زناشوئی برای زن‏
بیشتر جنبه معنوی دارد و برای مرد بیشتر جنبه مادی و لا اقل جنبه مادی و
معنوی زناشوئی برای مرد مساوی است .

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یاسر سعادتی 89/8/4:: 8:44 عصر     |     ثبت نام

علت شکست چند همسری

علت شکست چند شوهری ، اینست که نه با طبیعت مرد موافق است و نه با
طبیعت زن . اما از نظر مرد برای اینکه اولا با روحیه انحصار طلبی مرد
ناسازگار است و ثانیا با اصل اطمینان پدری مخالف است . علاقه بفرزند ،
طبیعی و غریزی بشر است . بشر
طبعا می‏خواهد توالد و تناسل کند و می‏خواهد رابطه‏اش با نسل آینده و نسل‏
گذشته مشخص و اطمینان بخش باشد . می‏خواهد بداند پدر کدام فرزند است و
فرزند کدام پدر است . چند شوهری زن با این غریزه و طبیعت آدمی ناسازگار
بوده است ، بر خلاف چند زنی مرد که از این نظر نه بمرد لطمه میزند و نه‏
به زن . . .
میگویند گروهی از زنان ، در حدود چهل نفر ، گرد آمدند و بحضور علی بن‏
ابیطالب علیه‏السلام رسیدند ، گفتند چرا اسلام بمردان اجازه چند زنی داده ،
اما به زنان اجازه چند شوهری نداده است . آیا این امر یک تبعیض ناروا
نیست ؟
علی ( ع ) دستور داد ظرفهای کوچکی از آب آوردند و هر یک از آنها را
بدست یکی از آن زنان داد . سپس دستور داد همه آن ظرفها را در ظرف‏
بزرگی که وسط مجلس گذاشته بود خالی کنند . دستور اطاعت شد ، آنگاه‏
فرمود اکنون هر یک از شما دو مرتبه ظرف خود را از آب پر کنید اما باید
هر کدام از شما عین همان آبی که در ظرف خود داشته بردارد . گفتند این‏
چگونه ممکن است ؟ آبها با یکدیگر ممزوج شده‏اند ، و تشخیص آنها ممکن‏
نیست . علی ( ع ) فرمود اگر یک زن چند شوهر داشته باشد ، خواه ناخواه ،
با همه آنها هم بستر می‏شود ، و بعد آبستن میگردد . چگونه میتوان تشخیص‏
داد که فرزندی که بدنیا آمده است از نسل کدام شوهر است ؟ این از نظر
مرد .
اما از نظر زن ، چند شوهری هم با طبیعت زن منافی است و هم با منافع‏
وی . زن از مرد فقط عاملی برای ارضاء غریزه جنسی خود نمی‏خواهد که گفته‏
شود هر چه بیشتر برای زن بهتر . زن از
مرد موجودی می‏خواهد که قلب آن موجود را در اختیار داشته باشد ، حامی و
مدافع او باشد . برای او فداکاری نماید ، زحمت بکشد و پول درآورد و
محصول کار و زحمت خود را نثار او نماید ، غمخوار او باشد . پولی که مرد
به زن بعنوان یک " روسپی " می‏داده و میدهد ، همچنین پولی که زن از راه‏
کار و فعالیت بدست آورده و می‏آورد ، نه به احتیاجات مالی وسیع زن که‏
چندین برابر احتیاجات مرد است وافی بوده ، و نه ارزش آن پولی را داشته‏
که مرد به خاطر علاقه و محبت و در راه عشق به زن می‏پرداخته است .
احتیاجات مالی وسیع زن را همواره مرد بعنوان یک فداکار تأمین کرده است‏
. بهترین و نیرومندترین مشوق مرد بکار و فعالیت نیز کانون خانوادگی او
یعنی همسر و فرزندان او بوده است .
زن در چند شوهری هرگز نمی‏توانسته است حمایت و محبت و عواطف خالصانه‏
و فداکاری یک مرد را نسبت بخود جلب کند . از اینرو چند شوهری نظیر
روسپی‏گری همواره مورد تنفر زن بوده است . علیهذا چند شوهری نه با
تمایلات و خواسته‏های مرد موافقت داشته است و نه با خواسته‏ها و تمایلات‏
زن .

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یاسر سعادتی 89/8/4:: 8:42 عصر     |     ثبت نام



 اگر عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند فزونی داشته باشد ، منع‏
تعدد زوجات خیانت به بشریت است ، زیرا تنها پامال کردن حقوق زن در
میان نیست . اگر مطلب به پامال شدن حقوق عده‏ای از زنان ختم میشد باز
قابل تحمل بود . بحرانی که از این راه عارض اجتماع میشود از هر بحران‏
دیگر خطرناکتر است . همچنانکه خانواده از هر کانون دیگر مقدس‏تر است .
زیرا آنکه از حق طبیعی خود محروم می‏ماند یک موجود زنده است با همه‏
عکس العملهائی که یک موجود زنده در محرومیت‏ها نشان میدهد . یک انسان‏
است با همه عوارض روانی و عقده‏های روحی در زمینه ناکامیها ، زن است با
همه نیرنگهای زنانه ، دختر حواست با قدرت کامل " آدم فریبی " .
او گندم و جو نیست که زائد بر مصرف را بدریا بریزند یا در انباری‏
برای " روز مبادا " ذخیره کنند . خانه و اتاق نیست که اگر مورد احتیاج‏
نبود قفلی بان بزنند . بلی ، او یک موجود زنده است ، یک انسان است ،
یک زن است . نیروی شگرف خود را ظاهر خواهد کرد و دمار از روزگار
اجتماع برخواهد آورد . او خواهد گفت :

سخن درست بگویم نمی‏توانم دید
که می‏خورند حریفان و من نظاره کنم
همین " نمی‏توانم دید " کارها خواهد کرد . خانه‏ها و خانواده‏ها ویران‏
خواهد ساخت ، عقده‏ها و کینه‏ها بوجود خواهد آورد . وای بحال بشر آنگاه که‏
غریزه و عقده دست بدست هم بدهند .
زنان محروم از خانواده نهایت کوشش را برای اغوای مرد که قدمش در هیچ‏
جا این اندازه لرزان و لغزان نیست بکار خواهند برد . و بدیهی است که "
چو گل بسیار شد پیلان بلغزند " و متأسفانه از این " گل " مقدار کمی هم‏
برای لغزیدن این پیل کافی است .
آیا مطلب بهمین جا خاتمه پیدا میکند ؟ خیر . نوبت به زنان خانه‏دار
میرسد . زنانی که شوهران خود را در حال خیانت می‏بینند . آنها هم بفکر
انتقام و خیانت می‏افتند . آنها هم در خیانت دنباله‏رو مرد میشوند .
نتیجه نهائی چه خواهد بود ؟
نتیجه نهائی در گزارشی که به " کینزی راپورت " مشهور شده ضمن یک‏
جمله خلاصه شده است :
" مردان و زنان امریکائی در بیوفائی و خیانت دست سایر ملل دنیا را
از پشت بسته‏اند " .

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یاسر سعادتی 89/8/4:: 8:38 عصر     |     ثبت نام

مرد بنده شهوت است و زن اسیر محبت

فلسفه اینکه دوشیزگان لازم است - یا لااقل خوب است - بدون موافقت‏
پدران با مردی ازدواج نکنند ناشی از این نیست که دختر قاصر شناخته شده و
از لحاظ رشد اجتماعی کمتر از مرد بحساب آمده است . اگر به این جهت بود
چه فرقی است میان بیوه و دوشیزه که بیوه شانزده ساله نیازی به موافقت‏
پدر ندارد و دوشیزه هجده ساله طبق این قول نیاز دارد .

بعلاوه اگر دختر از نظر اسلام در اداره کار خودش قاصر است چرا اسلام بدختر بالغ رشید
استقلال اقتصادی داده است و معاملات چند صد میلیونی او را صحیح و مستغنی‏
از موافقت پدر یا برادر یا شوهر میداند ؟ این مطالب فلسفه دیگری دارد
که گذشته از جنبه ادله فقهی ، از این فلسفه نمیتوان چشم پوشید و به‏
نویسندگان قانون مدنی باید آفرین گفت :
این مطلب به قصور و عدم رشد عقلی و فکری زن مربوط نیست . به گوشه‏ای‏
از روانشناسی زن و مرد مربوط است . مربوط است بحس شکارچی‏گری مرد از
یک طرف و به خوش باوری زن نسبت به وفا و صداقت مرد از طرف دیگر .
مرد بنده شهوت است و زن اسیر محبت . آنچه مرد را میلغزاند و از پا
در می‏آورد شهوت است ، و زن باعتراف روانشناسان صبر و استقامتش در
مقابل شهوت از مرد بیشتر است . اما آن چیزی که زن را از پا در می‏آورد و
اسیر می‏کند اینست که نغمه محبت و صفا و وفا و عشق از دهان مردی بشنود .
خوش باوری زن در همینجاست .
زن مادامی که دوشیزه است و هنوز صابون مردان به جامه‏اش نخورده است ،
زمزمه‏های محبت مردان را بسهولت باور میکند .


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یاسر سعادتی 89/8/3:: 9:29 عصر     |     ثبت نام
   1   2      >